سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رضا صبور - به نام وجودی که وجودم بخاطر وجودش بوجود آمد


ساعت 8:42 صبح چهارشنبه 86/1/15

دیشب از آسمون ستاره میچیدم
رو برگای گلا . شبنم میپاشیدم
وقتی بیدار شدم . گل کرده بود خورشید
آخه دیشب بازم خواب تورو دیدم
صدای تو برام صدای بارونه
منو با نم نم گرمش میخوابونه
نگام که میکنی . برق نگاه تو
تموم تار و پودمو میلرزونه
یه شب از اون شبای روشن آبی
چه حالی با تو داشتم توی مهتابی
بیا ای قصه هات شیرینتر از رویا
که امشب به سرم زده باز بیخوابی
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دیشب از آسمون ستاره میچیدم
رو موهخای سیاه تو میپاشیدم
وقتی بیدار شدم . گل کرده بود خورشید
آخه دیشب بازم خواب تورو دیدم
صدای تو برام صدای بارونه
منو با نم نم گرمش میخوابونه
نگام که میکنی . برق نگاه تو
تموم تار و پودمو میلرزونه
یه شب از اون شبای روشن آبی
چه حالی با تو داشتم توی مهتابی
بیا ای قصه هات شیرینتر از رویا
که امشب به سرم زده باز بیخوابی
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو

¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:26 عصر سه شنبه 85/12/29


¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:24 عصر دوشنبه 85/12/28

 
 
 

¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:56 عصر دوشنبه 85/12/28

  1. بخشنده باش اما زیاده روی نکن در زندگی حسابگر باش اما سخت گیر مباش
    1. هر کار بزرگ در آغاز محال به نظر میرسد
      1. بهترین دوست تو آنست که عیوب تو را نزد تو هدیه بفرستد
        1. با دیگران زیاد خودمانی نشویم تا موجب کدورت نشویم

¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:50 عصر شنبه 85/12/26

سلام امشب با وحید و منصور نشستیم دور هم دیگه رفتیم تو یه سایت این عکس رو گرفتیم و کلی خندیدیم.

گفتم شما هم ببینین یکم بخندین.


¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:15 عصر جمعه 85/12/25

عید نوروز رو پیشا پیش بهتون تبریک عرض میکنم

میخوام یه چند تا جوک براتون بگم شاید خوشتون بیاد

شاد باشید همتون رو دوست دارم.

ترکه میمیره شب اول قبر 62 تا فرشته میاد ازش سوال بپرسن 2 تا شون سوال میپرسن 60تای بقیش میان حالیش کنن که اون دوتا چی پرسیدن

ترکه جلو ماشین میشینه میگه آقا منو دوتا حساب کنین راننده میگه من تو رو پشمامم حساب نمیکنم.

به ترکه میگن 750 گرم رو چی میگین میگه:نیم کیلو و نیم.

به ترکه میگن اگه آب نبود چی میشد؟میگه ما شنا یاد نمیگرفتیم غرق میشدیم.

ترکه خواب میبینه بزرگترین بربری دنیارو خرده وقتی بیدار میشه میبینه لحاف دوشکش نیست.


¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:53 عصر جمعه 85/12/25

بابا بیخیال دیگه ناز کردنم حدی داره

ما که رفتیم بعد ما میدونی کی دوست داره

رو تو کم کن تحفه هم که نیستی به خدا

تمومش کن افه هاتو بس کن این همه ادا

مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام و معرفت 

که تو با ما این جور بد تا میکنی ای بیمعرفت

راستشوبخوای دیگه خسته شدم رک بگمت

به دلم نشسته بودی گندیدی بریدمت

به خدا عشقی که ذلت بیاره کشکه عزیز

جون هر چی مرده اینقده آبرو نریز

گفته بودم نفسی برام میرم تا آخرش

نفسی که حرمتم رو بگیره میبرمش

دیگه اون دنیای پر رنگ و چل چراغت نمیخوام

واسه رو کم کنیت هم باشه سراغت نمیام

غاتی کردم بدرقم میخوام که قیدت بزنم

میخوام این دندون اریه رو از ته بکنم

عشقی که ما پیشیم  بی شیله پیله صادقه

همه مردم میدونن که مشکی عند عاشقه

بابا بیخیال بیخیال


¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:53 صبح چهارشنبه 85/12/23

مردم وقتی به دانائی شما اهمیت میدهند که بدانند به آنها اهمیت میدهید.

تقدیم به بهترین دوست من که این وبلاگو به خاطر بودن اون دارم.
نازنین جون


¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

<      1   2      

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

9:53 عصر :: بازدید امروز ::
8

:: بازدید دیروز ::
2

:: کل بازدیدها ::
6739

:: درباره من ::

رضا صبور - به نام وجودی که وجودم بخاطر وجودش بوجود آمد

رضا صبور
یا رَبْ زِ چه این دِلْ به چِنینْ حالْ فِکََندی این قِسمَتْ و تَقْدیرْ بِدینْ حالْ فِکَندی رسوای جهانم بنمودی و در آخر شور و شرر و نار بدین حال فکندی تا چشم گشودم به جهان ، جز تو ندیدم از دولت تو جز غم هجران نخریدم لبریز بشد دل ز غم عشق تو یا رب بشکست دلم ، از تو صدائی نشنیدم این دل نه سزاوار چنین جور و جفا بود پژمرده شد این دل که پر از مهر و صفا بود آخر چه کنم تا به وصالت برسانی دل را که لبالب ز تو امید وفا بــود یا رب نظری کن به من بــــال شکسته بگشای تو این در که به رویم شده بسته امید به لطف و کرم و مهر تو دارم خواهم به وصـــالت برسم با تن خسته تو برتر برترین و و رحمان و رحیمی بخشنده ترین بنــــده نوازی و کریمی یک جرعه ببخشای به لب تشنه وصلت از بــــاده عشقت که جوادی و عظیمی